رونالدو در اين خصوص اظهار داشت: خوشحالم كه صاحب افتخار مهمي شدم. از تمام هم تيمي ها، مربيان، دوستان و خانواده ام تشكر مي كنم.
بازيكن پرتغالي تيم فوتبال منچستريونايتد انگليس از سوي اتحاديه بازيكنان حرفه اي بعنوان بازيكن برتر جهان انتخاب شد.
به گزارش فارس و به نقل منابع خبري انگليس، 57 هزار عضو اين اتحاديه در
راي گيري صورت گرفته، كريستانو رونالدو را براي اين منظور برگزيدند.
رونالدو در اين خصوص اظهار داشت: خوشحالم كه صاحب افتخار مهمي شدم. از تمام هم تيمي ها، مربيان، دوستان و خانواده ام تشكر مي كنم.
اين اتحاديه در كنار انتخاب بهترين
بازيكن يك سال اخير، براساس آراي بدست آمده تيم منتخب بهترين ستارگان يك
سال اخير را نيز برگزيد كه در اين ميان بيشترين سهم به بازيكنان تيم
بارسلونا اسپانيا رسيد.
تيم برتر سال:
دروازه بان: ايكر كاسياس(رئال مادريد) خط دفاع: سرجيو راموس (رئال مادريد)، جان تري (چلسي)، كارلوس پويول (بارسلونا)، ريوفرديناند(منچستريونايتد) خط مياني: استيون جرارد (ليورپول)، ژاوي (بارسلونا)، كاكا (آ.ث.ميلان) خط حمله: ليونل مسي (بارسلونا)، فرناندو تورس (ليورپول)، كريستانو رونالدو (منچستريونايتد)
سایت
معتبر گل درپایان رقابت های مرحله مقدماتی تیم برگزیده این مسابقات را
اعلام کرد که البته تنها نام جواد نکونام از بازیکنان ایرانی در این تیم
دیده می شود.
سایت گل تیم برگزیده مرحله گروهی چهاردهمین دوره رقابت های جام ملت های آسیا را به شرح زیر اعلام کرده است:
سایت
گل همچنین 7 بازیکن را به عنوان بازیکنان ذخیره این تیم برگزیده معرفی
کرده است. لیست ذخیره عبارتند از: ملک ماض و یاسر القحطانی (عربستان)، تیم
کاهیل (استرالیا)، کیم سانگ شیک (کره جنوبی)، بامبانگ پامونگکاس و فیرمن
اوتینا (اندونزی)، نائوهیرو تاکاهارا (ژاپن)
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 |
نظرات ()
نوشته شده توسط : aliziraee
جواد نکونام در
دو بازی ایران – چین و ایران- مالزی به عنوان بازیکن برتر زمین انتخاب شد.
هافبک خلاق و فنی تیم کشورمان با به ثمر رساندن بک گل در هر یک از این
دیدارها بازی خوب و مفید خود را تکمیل کرد
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 |
نظرات ()
نوشته شده توسط : aliziraee
و جدیدترینمصاحبه جواد نکونام
هافبک تیم ملی فوتبال کشورمان گفت : کادر پزشکی تیم ملی تا فردا (شنبه) در خصوص حضورم در بازی با کره تصمیم گیری می کند.
جواد نکونام هافبک تیم ملی فوتبال کشورمان با بیان این مطلبدرگفتگو با خبرنگار اعزامی مهر به مالزی، اظهار داشت : بازیکنان مالزی علاوه برتمایل به کارهای دفاعی بسیار خشن بازی می کردند. خشونت آنها باعث شد تا در مصاف بااین تیم دچار آسیب دیدگی شوم.
وی ادامه داد : روی تکل خشن یکی از بازیکنان مالزی در هر دو پایماحساس درد می کنم و با نظر پزشک تیم ملی طی دو روز گذشته به تمرینات اختصاصیپرداختم تا آسی دیدگی ام تشدید نشود .گمان می کنم تا فردا (شنبه) کادر پزشکی تیمملی در خصوص حضورم در بازی با کره تصمیم گیری کند.
زننده گل نخست تیم ملی فوتبال کشورمان به مالزی همچنین اظهار داشت : تلاش می کنم تا در بازی با کره جنوبی در میدان حضور داشته باشم. مطمئنا در اینخصوص من تصمیم گیرنده نیستم و کادر پزشکی تیم ملی نظر نهایی را می دهد.
نکونام تصریح کرد: مصدومیت در کوران مسابقات برای بازیکنان دشواراست اما با این وجود من روحیه ام را حفظ کرده ام و سعی دارم با کمک پزشکان تیم ملیمقابل کره بازی کنم.
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 |
نظرات ()
نوشته شده توسط : aliziraee
بازم سلااااااااااام به همه ی پرسپولیسی ها و دوستداران اقای نکونام و
کلا تیم ملی بعد از بازیه پرسپولیس با استقلال اهواز و برد پرسپولیس در
این بازی با گل واقعا زیبای اقای نبی ا.... باقری ها پرسپولیس در جدول در
رده ی سوم ایستاد و حتی از استقلال یک امتیاز جلو افتاد و همین موضوع
با عث خوشحالیه ما شد .و اقای پیروانی اولین برد خودشونو در
پست جدید یعنی سر مربی گریه پرسپولیس تجربه کرد.
امیدواریم که در بازی های بعدی هم پرسپولیس موفق باشه تا به قهرمانی
برسه.و در این اپ یه عکس با حال از اقا جواد گل گلاب و علی دایی و
پیروانی و یه عکس و خبربد ازعلی رضا نیکبخت براتون میذاریم.
این عکس آقا جواد
در ضمن علی کریمی به عنوان بازیکن برتر از نظر اخلاق و تکنیک انتخاب شد و همینطور علی دایی به عنوان مربی نمونه.
ماشالله همه هم که پرسپولیسین.
اینم خبر و عکس علیرضا نیکبخت
(افراد ناشناس به ماشين نيكبخت خسارت وارد كردند)
بنا به دليلی نامعلوم، شماری از افراد ناشناس به ماشين مهاجم تيم فوتبال پرسپوليس خسارت وارد كردند.
به
گزارش سرویس ورزشی آفتاب به نقل از فارس، عليرضا نيكبخت واحدی، مهاجم تيم
فوتبال پرسپوليس كه پنجشنبه شب در منزل خود سكونت داشت، بنا به دلايل
نامشخصی، شماری از افراد ناشناس به ماشين وی حمله كردند و خسارات زيادی از
قبيل شكستن شيشه و از بين بردن
سقف ماشين را به وی وارد كردند. اين بازيكن صبح امروز شكايت خود را از اين افراد اعلام كرده؛
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 |
نظرات ()
نوشته شده توسط : aliziraee
مهدي رحمتي و باشگاه مس کرمان برترين هاي هفته سي ام
مهدي رحمتي به عنوان بازيکن برتر اخلاق معرفي شد.
از سوي سازمان ليگ برتر
فدراسيون فوتبال برترين هاي اخلاق هفته سي ام معرفي شدند که بر اين اساس سيد مهدي
رحمتي دروازه بان تيم صنعت مس به عنوان بازيکن برتر اخلاق اين هفته اعلام شد .
هيات فوتبال استان كرمان و
باشگاه صنعت مس نيز به عنوان برترين
ميزبان اين هفته از رقابتها معرفي شدند .
خبر ديگر اينکه دروازهبان
ملي پوش تيم فوتبال صنعت مس كرمان جايزه 50
ميليون خود را از رئيس سازمان تربيت بدني دريافت كرد.
مهدي رحمتي، دروازه بان تيم
ملي فوتبال به دنبال درخشش در بازي با امارات در مقدماتي جام جهاني و توجه ويژه به
ارزش ها و مسائل اخلاقي پنجاه ميليون ريال جايزه نقدي را دريافت نمود که اين جايزه
توسط محمد علي آبادي به وي اهدا شد.
هال آو فیمر دابیو ای یعنی David Arquette چند ساعت پیش در یک تصادف رانندگی آسیب جدی رو دید .
ریتینگ ایمپکت با 0.10 افزایش نسبت به هفته قبل به میانگین1.36 رسید . شو تقریبا 1.8 ملیون بیننده داشت .
د راک در صفحه شخصی تو*یتر خودش درباره جان سینا نوشت :
" جان سینا من رو مجبور کرد ( Hustle ) پولم رو به رخش بکشم . مطمئنا من وفاداریم ( Loyalty ) رو به جان سینا نشون نمیدم و قطعا به او احترام ( Respect ) نمیزارم . "
( Hustle Loyalty Respect : یکی از شعارهای جان سینا که در اینجا راک این شعار رو مسخره کرده ) .
آپدیت صفحه توئــ یتر جان سینا : ری اكشن جان سینا در مورد صحبت های اخیر راك
جان سینا سرانجام در توئـــ یتر صحبت های خود را در مورد راك بیان كرد و چنین نوشت:"همونطور كه دیدی من اصلا به صحبت های راك اهمیتی ندادم و دهنم را باز نكردم و برای مثال شما مصاحبه ی من رو در سال 2008 با یوكی سان بخونید: یو كی سان:نظر تو در مورد راك چیه؟ جان سینا:راك مرد خوبی هست و اون هم تو سینما موفق هست و هم تو رستلینگ و اون تنها یك مشكل توی زندگیش داشت و اون هم ترك كردن بی دلیل ورستلینگ بود و امیدوارم تا در یكی از رسولمنیا ها برگرده." به نقل از : iranwwe.net
در ماندی نایت راء امشب راء سر انجام قرار شده تا سینا و راك با هم فیس در فیس شوند و یك بتل رپ را اجرا كنند و در مورد آپ های چند وقت اخیر هم در توئـــ یتر و مصاحبه ها بحث كنند و امكان دارد تا در رسولمنیای 27 راك و سینا و میز در مقابل هم قرار گیرند و همه چیز تنها در این راء مشخص خواهد شد.
شو این هفته راء رو آغاز میکنیم و در همین لحظه سانگ تیکر به صدا در میاد و درباره رسلمنیا صحبت میکنه و همین طور درباره هانتر که میگه شانسی برای برد نداره و در پایان میگه که هانتر در رسلمنیا خواهد مرد رست........این.......پیس. در ادامه بک استیج رو شاهد هستیم ارتن و نکسوز باهم درگیر هستند حالا پانک گو تو اسلیپ رو به ارتن میزنه
رندی ارتن در مقابل دیوید اوتانگا
مسابقه آغاز میشه در همین ابتدا مومنتم در دست اوتانگا هست و ضرباتی به ارتن نیمه مصدوم میزنه حالا آیرشویپ از اوتانگا به گوشه رینگ روی ارتن حالا بادی اسلم از اوتانگا و کاور1...2...نه موفق نیست یک اسپاین باستر از اوتانگا و کاور که باز هم موفق نیست اوتانگو میخواد بره برای فینیشرش که ارتن حالا یک آر کی او پیاده میکنه روی اوتانگا و کاور 1...2...3...تمام،رندی ارتن موفق به کسب پیروزی در این مسابقه میشه،حالا میسون رایان وارد میشه و به ارتن حمله میکنه باهم درگیرند که یک آر کی او از ارتن و حالا میخواد بره برای پانت کیک روی اوتانگا که پانک ازش خواهش میکنه که نزنه ولی ارتن یک پانک کیک وحشت ناک به اتانگا میزنه و همین ممکنه باعث دوری اوتانگا از میادین بشه
کریسچن در مقابل برادس کلی
هردو وارد میشن و مسابقه آغاز میشه در همین ابتدا برادس کلی مسلط هست بر بازی،یک سوپلکس از کلی و حالا یک دراپ کیک و حالا کیم سوئیچ رو اجرا میکنه و کاور 1...2...3...تمام و کار رو به پایان میرسونه و برنده این مسابقه کریشتین میشه.حالا دل ریو وارد میشه و به کریسچن حمله میکنه و ضربات سنگینی بهش وارد میکنه
نیکی بلا در مقابل ایو تورس
مسابقه آغاز میشه در همین ابتدا بازی در دست ایو تورس هست و در گوشه رینگ بهش ضرباتی وارد میکنه و یک کلوسلاین نیکی بلا در بیرون از رینگ میخواد جای خودش رو با خواهر دو قلوی خودش عوض کنه که داور میبینه وارد رینگ میشه ولی ایو فینیشرش رو میزنه و کاور 1...2...3...تمام،ایو موفق به پیروزی در این مسابقه میشه
بازگشت استون کولد و جی بی ال
مایکل کول پای میکروفون میگه:داور رسلمنیا امسال رو میخوام معرفی کنم،(و یک سری صحبت های تمسخر آمیز به استون کولد) حالا جی بی ال وارد میشه به سبک خودش با یک ماشین لیموزین و با کول خوش و بش میکنه جی بی ال میگه:از کول تشکر میکنم و من خیلی به کول وابسته هستم و درباره جری لاولر باید بگم که حالم ازش بهم میخوره و اصلا بهش علاقه ای ندارم،جی بی ال میخواد قراردادش رو امضا کنه که حالا موزیک استون کولد به صدا درمیاد ورزشگاه منفجر میشه و میاد داخل رینگ،استیوآستین میاد و با جی بی ال فیس تو فیس شدن و حالا یک استاینر وحشت ناک به جی بی ال میزنه و کاری رو میکنه که در چند سال پیش انجام میداد آبجوهای خودش رو شروع به خوردن میکنه جی بی ال دوباره بلند میشه و استون کولد دعوتش میکنه به خوردن آبجو که یک استاینر دیگه میخوره از آستین.در ادامه سواگر رو میبینیم در کنار کول که کول بهش میگه من نگران آستیو هستم سواگر میگه نگران نباش من حواسم بهش هست
شیمس در مقابل دنیل برایان
هر دو ساتار داخل رینگ هستند،مسابقه آغاز میشه در همین ابتدا شیمس بازی رو در دست داره و یک آیرشویپ از اون به گوشه رینگ در ادامه برایان مومنتم رو در دست میگیره و شیمس از ناحیه پا احساس ناراحتی میکنه و در خارج از رینگ افتاده و برایان در داخل رینگ هست داور شمارش میکنه که شیمس پس از شماره 10 به رینگ میاد و پیروز مسابقه دنیل برایان میشه.در پایان شیمس با میکروفون میگه:این هفته هم من باختم ولی در هفته های بعد به همه نشون میدم که من هنوز همون شیمس قبلا هستم و به دنیل برایان میگه با هم سر کمربند یو اس آ بازی کنیم؟برایان هم قبول میکنه و شیمس میگه من کم نمیارم در مقابل تو
سی ام پانک در مقابل آرتروث
مسابقه آغاز میشه،در همین اول مسابقه آرتروث میره برای رول آپ که موفق نیست،پانک سعی میکنه آرتروث رو از ناحیه شونه مصدوم کنه که باز هم به شونه تروث ضربه سنگین وارد میکنه و حالا سابمیشن معروفش آنوکوندا رو اجرا میکنه و آرتروث تسلیم میشه و پیروز مسابقه سی ام پانک میشه
دالف زیگلر در مقابل جان موریسن
در ابتدا ویکی گررو وارد میشه و میگه عضو جدید راء:دالف زیگلر،حالا هردو وارد رینگ میشن و پس از آن دو موریسن و بعد مسابقه آغاز میشه،زیگلر بهتر کار میکنه و یک شولدر بلاک سنگین و در ادامه موریسن به بیرون از رینگ پرتاب میشه حالا مومنتم برمیگرده به موریسن چند کلوسلاین سنگین از موریسن هردو در کنار طناب ها هستند در یک غفلت از موریسن زیگلر فینیشرش رو اجرا میکنه و کاور 1...2...3...تمام و پیروز مسابقه زیلر میشه در ادامه ایمیلی از طرف جنرال منیجر راء میاد که نوشته من اجازه حضور به زیگلر رو دادم ولی هیچ اجازه ای به ویکی ندادم و ویکی تنها شانسی که برای حضور داره اینه که هفته بعد باید مسابقه بین اون و تریش استراتوس رو ببره و بعد وارد دنیای راء بشه
حضور سینا و درگیری با میز
سینا وارد میشه و صحبت هایی میکنه و میگه:از راک بعید بود من هم فکر میکردم اون داره شوخی میکنه،در ادامه سینا شعرهایی تمسخر آمیز برای راک میخونه و تی شرت راک رو آورده و مسخره میکنه وی رو سینا به راک یک هشدار میده که دست از این کاراش برداره و داره خارج میشه که میز مزاحمش میشه و یک ضربه با کمربند و فینیشرش رو میزنه به سینا میز هردو استار یعنی راک و سینا رو مسخره میکنه و ضعیف میدونه و تهمت هایی بزرگ به راک میکنه و شو این هفته راء به پایان میرسه
در اسمك دان دیشب جان سینا هم در شوء حضور داشت و پریمویی از اتفاقات راء دیروز و حمله ی میز به سینا پخش میشه و كول با سینا مصاحبه ای انجام میده و شروع به تمسخر سینا میكنه.و جك سواگر نیز به سینا حمله میكنه و سینا موفق میشه بدل كنه و جك را به بیرون از رینگ پرتاب كنه و سینا قصد اجرای اتیدو ادجاسمنت بر روی كول را داره كه موفق نیست و جك سواگر مانع میشه و سینا یك اتیدو ادجاسمنت بر روی جك اجرا میكنه و موزیك وی زده میشه و خوشحالی میكنه.
اون روز که گفت بیا قدر همو بیشتر بدونیم ، یه روز میاد که حسرت این روزارو میخوریم ها ....
منم مثل تموم دفعات قبل زدم زیرخنده و گفتم : کی تا اون موقع زنداس کی مرده.....
الان چند وقته داره از اون روز میگذره واون رفته....
تازه فهمیدم که من مرده ام و اون زنده.....
اما ای خدای مهربون چرا این برزخ تموم نمیشه
خدا کجایی.؟.؟.؟
خدا اصلا هستی؟
کفر نمیگم ، اما خداجونم برزخت که اینه جهنمت پس چیه؟چرا دارم میسوزم اما آتیشی نیست؟
ای خدا...
دیشب وقتی ستاره های چشمام عین شب شهاب بارون داشتند به انقراض موجودات زنده روی تفکرم کمک میکردن و آسمون چشمام که دیگه هیچ فرقی با شب نداشت و می خواست به عمق تاریکی برسه٫ فقط یه چیز باعث شد که ازاون کابوس جون سالم به در ببرم اونم حس به تکرار دیداری بود که هیچ وقت نتونستم لحضه به لحضه شودرک کنم.
کجاست اون چشمای گیرا....
کجاست آن حس زیبا...
کجاست آن گرمای وجود بدنش که سرمای زمستون رو برام تابستون عشق میکرد.
حالا کجاست؟؟؟؟؟؟؟
خدایا آماده باش که دارم پیشت ، باید جواب پس بدی؟به تموم سوال هام باید جواب بدی؟به تموم این کارات باید جواب پس بدی؟؟؟؟
بازم افکارم مثل همیشه مشوش شده ، نمیدونم چرا تا میام فراموشش کنم نمیشه.بایاد نگاهش تیغ ازقلبم میگذره و چنان دردی سراسر قلبم و میگیره که میخوام زمین رو با چنگ و دندون بکنم.هنوز عکسشو دارم ، هنوز شب نیست نگاهش نکنم ، هنوزلحضه نیست وقتی یاد صداش بیوفتم و قطرات شبنم عشق از گوشه چشم کم سوم از صورتم آروم لیز نخوره و نیاد پایین.
یعنی میشه زودتربمیرم؟
این حرفیه که بارها به خداگفتم اما کوجواب؟
یه روز به خداگفتم ازاین همه غم غصه که من میخورم چی نصیبت میشه؟چرا حاضری این همه عذابم بدی؟چرا دلت میخواد همیشه شکستنی باشم ؟ بهش گفتم خدا جون گوش کن: اگه من قرار بود پیغمبر بشم و بخوام مثل محمد(ص)مردم رو ازعذاب جهنم بترسونم هیچ وقت دم از آتش وسنگ این حرف ها نمی زدم ، بهشون میگفتم هرکی قراره مجازات بشه فقط بک آلت مجازات داریم اونم عاشقیه....
وقتی دیروز نزدیکی های ساعت 6 بیدار شدم که شروع به خوندن درس بکنم یه حس و حال خاصی داشتم ، نمی دونم چرا اما داشتم با خودم سر یه موضوع کلنجار میرفتم ، شاید هم بخاطر خواب س.ک.س.ی بود که دیده بودم.اما در هر صورت شروع به درس کردم که پیغمبر کیه؟ امام کیه؟ حدیث ثقلین چیه؟ کمونیسم چیه؟....و از این چیزها دیگه.
ساعت نزدیکی های 11 بود که اثباب یه سفر خانوادگی به دل کوه رو جمع کرده بویم که حرکت کنیم ، که با مخالفهای همیشگی بابا رو به رو شدم که گفت بشین درست رو بخون اما من بی توجه رفتم نشستم پشت فرمون و ماشین رو روشن کردم.
بعد از 2ساعت رانندگی به مکانی ازبیابون رسیدیم که به پیر مرد روستایی برخورد کردیم و از اون آدرس رو خاستیم،این پیر روستایی که مسیرش با ما تقریبا یکی بودسوار ماشین شد و با ما آمد،توی راه این جوان پیر گذشته ، دست توی جیبش برد مقداری گیلاس تازه چیده شده گذاشت روی داشبوردبرای ماکه بخوریم.
در حالی که داشتیم دنبال منزل بستگان میگشتیم این پیر مرد با اون دل پاک و صافش همش میگفت:اگه پیدا نکردین که مهم نیست،میریم منزل ما،و وقتی بعد از کلی گشتن دنبال منزل بستگان و پیدا نکردن آنجا،حالا مگه این پیر مرد اجازه میداد ما بریم،آخه روستارو اشتباه رفته بودیم.
وقتی توی این جاده های سراسر زیبای و حس نزدیکی به خدا در حال رانندگی به اعماق تفکراتم میرسیدم در این لحضه یه جرغه مثل بادازجلوی چشم ذهنم میگذشت که میگفت: که چرا ما ازما جداییم.
رها شدن خوشه های نیمه خشکیده شدۀ گندم در مسیر بادها که همراه بود با صدای زیبای ترانه ای که با هم صدایی کندم ها و باد ها و یه حس نوشدن به انسان میداد و وادار میکرد ما را به تماشای رقصیدن این مراتع در دوردست ها لحضه ای کنار جاده توقف کنیم و به حضور خدا بنشینیم. نما یا دیدی که هرگز نمیتوان پاکی آن را در هیج کجای دیگر ببینیم.
وقتی صدای زیبای خواندن و رقصیدن چکاوک ها و بلبلان بیابانی چشم ما را به آن سمت خود سوق میداد به این فکر میکردم که رنگ زندگی ما چیست؟
بعد از رسیدن به مقصدو خوردن نهار و میوه و استراحت کوتاه برای قدم زدن در اعماق خدا، به راه افتادم.
باز هم وقتی قدم زنان به جلوتررفتم با زیبای های جالب تر روبرو شدم مثلا" وقتی که این دانه ها قرمزگیلاس رابه منزل خودشون میدیدی یا وقتی انگورهای جوان که خیلی کوچک و قابل خوردن نبودن و...میدیدی به این فکر فرو میرفتی که اینان برای زندگی چرا میجنگند؟و اما این چشمه زلال آبی که محکم ترین آدم ها هم 14 ثانیه توان نگه داشتن دست را در آن آب نداشته اند چگونه در این گرما پای به سفری هیجان انگیزمیگذاره؟
وقتی داشتم به سمت شهر حرکت میکردم به این فکر رفته بودم که وای بازم زندگی ماشینی؟ زندگی دیجیتالی ؟زندگی که توی اون هیچ کس به هیج کس رحم نمیکنه؟زندگی که سراسر شهوت و خودستیزیه؟خدایا؟خدایا؟
رنگ زندگی من به رنگ خداست
مال شما چطور؟؟؟
اگه میتونی جوابشو تو بم بده خواننده و بازدیدکننده عزیز....
وقتی از کارهای عادی روزانت که خوندن و نوشتن یه سری درسهای مزخرف دانشکاهیه که ازهر صد کلمه اش دوتاش به دردت نمیخوره و تازه بعد از کلی تلاش و شب نخوابی نمره درست و حسابی به بهانه شلوغ بودن سر کلاس بهت نمیدم ٬ دست میکشی تازه میفهمی مزه استراحت کردن چیه.
بعد از اتمام امتحانهاو ترم دانشگاه و از آنجایی که من عادت به بی کاری ندارم تصمیم گرفتم ماشینمو ور دارم و برم در آژانس تا کمی وقتم بگذره.اما دریغ از این که دارم با یه هیاهوی تازه آشنا میشم که دردخودشو داره.توی این داستانهای دنباله دار میخوام چندتا تجربه رو به شما بدم که آویزه گوشهاتون بشه.
حالا نوبت من شده تا بعد گرفتن آدرس برم دنبال مسافرم و برسونمش به مقصد:
این بار رفتم سراغ یکی از مشتری های همیشگی که یه دختر خانم بیست ساله با عموی چهل و هشت یا شاید بیشترساله بود.در ابتدای عمل که مجبور بودم به امر خودشون رانندگیم تبدیل بشه به خلبانی آخه یه کم عجله داشتن(اینم از شانس ماست که هرکی به تور ما میخوره واسه رفتن عجله داره).بعد از این که به عکاسی رسوندمشون در کمترین زمان ممکن متوجه شدم که خانم جوان در صدد ازدواج است و داره آماده بشه تا بره محضربرای خواندن صیغه عقد.
اما غافل از این که عموی ایشون قصد داره این خانم محجبه روبه عقد موقت یا صیغه موقت یه آقا پسر در بیاره تا بعد ازانجام تحقیقات به این آقا پسر جواب بدهند.
حالا بحث از اینجا شروع میشه که آهای آقای عموی این خانم ٬ مگه تو غیرت نداری؟که داری دستی دستی برادر زاده ات را به فنا می سپاری.اشتباه برداشت نشه فنا شدن نه بخاطر ازدواج به خاطر این محبتی که داری در دل این دو دختر و پسر به صورت ناخاسته وارد میکنی.حالا زدیم و شاید که این شازده پسر معتاد یا خلافکار از باب در امد.شما بیجا میکنی باعث میشی این دو به هم دل ببندند.
این رسم و رسومها تا کی باید به ما حاکم باشندوتاآخر از ما سواری بگیرند.مگر چه ایرادی داره که اینها بدون دل بستن به شناخت اولیه برسند؟یا باهم یه ارتباط دوستس جدا ازخانواده داشته باشند٬آقای عمو آیا نمیدونی وقتی دونفر جدااز خانواده با هم آ شنا بشوند زودتر به شناخت کامل میرسند٬و تنها دلیل این ماجرا به زمانی برمیگردد که هیچ پسر و خانم تازه وارد در یک اقوام جدیدنمیتونند اون جور که دوست دارند برخورد کنند ژس یه ماسک روی صورت خودشون میکشندوتا سالها این ماسک رو روی صورت نگه میدارند اما ناغافل از این که وقتی این ماسک از چهره برداشته بشه و اون چهره اصلی نمایان بشه چه فاجعه هایی ممکنه رخ بده که بدترنش طلاق است.
وقتی به درب خونه رسیدم و کرایه را گرفتم نیم نگاهی به این خانم انداختم و از ته دل آهی کشیدم که خداوندا خوشبخت شون کن.
این روزها کمی سر در گم شدم که ببینم خدا کجاست ؟ و چی کار میکنه؟شاید به قول یه سری نشسته و داره به بنده هایی که خلق کرده نگاه میکنه و هواشونو داره یا به قول عده ایی پسرش رو فرستاده بین ما و...
اما مهمترین چیزی که بزرگترین مشغله ذهنیم بود این بود که همگیه این عده باصراحت به رحمانیت خدا ، پروردگار ، یهوه و...کسی که این روزها بین ما دیگه نیست اسرار داشتند و این موضوع خیلی برام جالب شد که مخچه فلسفیم به کار بیوفته و یه سری تخیلات و خرافات رو کنار بزارم روی یه خط سیر راست ذهنیم قدم بزنم و فکرم رو باز کنم.
شاید همگی قصه یا داستان میوه ممنوعه رو شنیده باشیدبسیار عالی پس لحن نوشتن رو عوض میکنم و سراغ کتابت میرم.
شرم آور است که خدا این روزها یا در دنیای امروزی میان ما وجود ندارد چون اگر وجود داشت ما همگی الان در بهشت بودیم و او"خدا "درگیر خواسته ها،تمایلات،استیناف ها ،منهیات و آرای اولیه میشد.آن وقت می بایست در محکمه های گوناگون ، تصمیمش را برای شکستن یک قانون مستبدانه توجیه میکرد که هیچ ریشه ای در علم حقوق نداشت:
"تو از درخت دانش خوب و بد نخواهی خورد".
اگر نمی خواست چنین اتفاقی بیفتد،چرا درخت را در وسط باغ گذاشته بودو نه در بیرون دیوارهای بهشت؟؟
اگراز من بخواهنداز آدم و حوا دفاع کنم بی تردیداو را به بی توجهی اجرایی محکوم میکردم ،چون علاوه بر کاشتن درخت در جای نادرست ، نتوانسته بود آن را توسط دیوارها و تابلوهای هشدار دهنده محافظت کند،و بدین ترتیب همه در معرض خطر قرار گرفته بودند.
همچنین میتوانم او را متهم به تشویق اقدام جرو بکنم ، چون جای دقیق درخت را به آدم و حوا نشان دا ده بود.اگر چیزی نمی گفت ، نسل پشت نسل روی این زمین خاکی میگذشت ، بدون آن که هیچ کس توجهی به میموه ممنوعه بکند ، چون درخت در جنگلی پراز درخت های مشابه بودو بنابر این ارزش خاصی نمی یافت.
اما شرایط کاملا" فرق میکرد.او قانونی وضع کرده ، و سپس راهی یافته بود تا شکستن آن را وسوسه کند ، فقط برای این که تنبیه خلق شود.